اگر در زمینه مارکتینگ وکپی رایتینگ فعالیت میکنید یا قصد فعالیت دارید، نباید از قدرت کلمات غافل شوید. شما میتوانید با خلاقیت و انتخاب درست کلمات و عبارات کلیدی، با مخاطب ارتباط مؤثری برقرار کنید، ارتباطی که در ذهن خواننده بماند و او را هر چه بیشتر به خواندن ادامه محتوای شما و یا شناخت بیشتر برند شما جذب کند.
خوانده شدن کامل محتوا توسط مخاطب علاوه بر اینکه نشان دهنده رضایت مخاطب از محتوای تولید شده است، باعث افزایش زمان حضور کاربران در سایت شما می شود که تاثیر مثبتی بر روی سئوی سایت خواهد داشت.با استفاده از فوت و فن ها و راهکارهایی می توانید در تولید محتوا موفق تر باشید:
اما خیلی اوقات رها کردن مطلب توسط مخاطب به دلیل مفید نبودن محتوای شما نیست. بلکه نشان دهنده این است که شما در تولید محتوا نکاتی که باعث جذب بیشتر مخاطب به ادامه مطلب می شود ، توجه نکرده اید.
قانون اینرسی در مطالعه نیز صادق است. هر چه مخاطب بیشتر میخواند، از تمایل و نیرویش برای خواندن ادامه مطلب کاسته میشود. دوست دارد که به انتهای مطلب برسد و مطالعه را تمام کند.
اما مخاطبی که جذب مطلب شده باشد، به راحتی آن را رها نمیکند و تا انتها پیش میرود. جمله اول همان نیرویی است که خواننده را تا آخر محتوا میرساند؛ هرچه قویتر باشد، اثرگذاری بیشتری خواهد داشت.
لزومی ندارد که جمله اولیه شما دقیقاً با عنوان و یا موضوع مطلبی که میخواهید در ادامه به آن بپردازید در ارتباط باشد. بیشتر از هر چیز باید هدفتان جلب توجه و انگیزه مخاطب به خواندن محتوا باشد. سه ویژگی زیر، ویژگیهایی است که استفاده از آنها در جملات ابتدایی مؤثر است.
اگر به متنهای نگارندههای حرفهای نگاهی بیندازید، خواهید دید که جملات ابتدایی را معمولاً کوتاه انتخاب میکنند. حتی گاهی از عبارت کوتاهی بهجای جمله استفاده میکنند و یا با استفاده از یک جمله تکمیلنشده، خواننده را به خواندن جملات بعدی دعوت میکنند.
شروع متن با بیان مکالمه بین دو نفر و یا بهصورت گفتوگوی مستقیم با خواننده میتواند به گیرایی محتوای شما اضافه کند. حس ارتباط و صمیمیت را منتقل کند و یا خواننده را در فضای احساسی جدیدی وارد کند.
اگر جملات ابتدایی شما دربرگیرنده سؤال باشد و یا ابهامی در جمله وجود داشته باشد، احتمال اینکه خواننده به خواندن ادامه مطلب ترغیب شود، بیشتر خواهد بود.
در پاراگراف ابتدایی نوشتههایی که بیشتر اهداف آموزشی دارند، سعی کنید مخاطب را در جریان کلیت موضوع مورد بحث در آن متن قرار دهید. در نگارش این سبک مطالب، ضمن حفظ جذابیت و بیان اهمیت محتوا، باید چارچوب خوبی برای نوشتار خود ارائه دهید، تا خواننده بداند در ادامه با چه موضوعاتی روبهرو خواهد شد.
هدف از انتشار محتوا برقراری ارتباط و آشنایی مخاطب با شما و محصولات شما است. بنابراین در صورتی خواننده جذب نوشته شما میشود که تمایل شما به برقراری ارتباط را از محتوا درک کند. برقراری ارتباط یک نیاز طبیعی است. خواننده در صورتی به خواندن ادامه محتوا مشتاق خواهد بود که او را مخاطب قرار داده باشید، محترم شمرده و به این نیاز پاسخ داده باشید.
برای برقراری ارتباط مؤثر با خواننده، فردی را بهعنوان خواننده نوعی در ذهن خود در نظر بگیرید. به این فکر کنید که این فرد احتمالاً چه شغلی دارد و چندساله است؟ در نظر گرفتن همه این نکات به شما در نگارش مناسب کمک میکند.
نکته دیگر هماهنگی نوشتههای شما با ذهن خواننده است که مطلب را برای او جذابتر میکند. مهمترین نکته برای ایجاد این هماهنگی (harmonizing)، تصور درست شما از خواننده است. در صورت امکان میتوانید با تحقیقاتی، مخاطبین خود را بیشتر بشناسید و پس از شناخت، از جملاتی استفاده کنید که ذهن مخاطب، آن را تأیید میکند و میپذیرد. در آن صورت، مخاطبتان بیشتر با محتوای شما همراه میشود. یکی از راهکارهای برقراری ارتباط، سبک مکالمه است.
بازاریابی یا مارکتینگ (به انگلیسی: Marketing): بازاریابی به عنوان فرایندی مدیریتی -اجتماعی تعریف میشود که بوسیلهٔ آن افراد و گروهها از طریق تولید و مبادلهٔ کالا با یکدیگر، به امر تأمین نیازها و خواستههای خود اقدام میکنند. برای روشن شدن این تعریف باید ابتدا اصطلاحات مهم نیاز، خواسته، تقاضا، کالا، مبادله، معامله و بازار را بررسی کرد.
اصول بازرگانی رسمی که منشأ آن از ایالات متحده آمریکا است، ابتدا در آغاز قرن بیستم در چندین دانشگاه ایالات متحده به عنوان درس بازرگانی جداگانهای تدریس میشد. اینگونه تلقی میشود که به عنوان اصول بازرگانی از سه مرحله ذیل عبور کرده باشد: «دوره تولید» که در آن بازاریابی تنها به واسطه محدودیتهای تولید دچار محدودیت بود (تا دهه ۱۹۳۰)؛ «دوره فروش» که در آن بازاریابی هر آنچه شرکت تولید میکرد به بازار تحمیل میکرد (تا دهه ۱۹۵۰)؛ و «دوره مشتری» که در آن مشتری در مرکز تمام فعالیتهای بازاریابی قرار داشت. در قرن ۲۱. بازاریابی پا به عصر تعاملی و برهم کنشی نهادهاست. تغییر بنیادی در تعریف و هدف از بازاریابی در قرن ۲۱ این است که به عنوان یک اصل بازرگانی، فراتر از صرف تسهیل – تبادلات مجاری و دادوستدهای بین تولیدکننده و مشتریان گسترش یافتهاست. در آغاز، عمده تمرکز بازاریابی بر منافع تولیدکننده بود- تحویل محصولات درست به مشتری در زمان، مکان و قیمت درست. فرض اساسی بازاریابان اولیه این بود که تولیدکنندگان کنترل بازار را در اختیار دارند. مدیریت، کارکردها، نقشها و فرایندها همگی حول این مدل مدیریت بازرگانی با محوریت تولیدکننده قرار داشتند. این تصور در عصر اطلاعات قرن ۲۱ دیگر معتبر نمیباشد؛ و حالا در اوایل قرن بیست و یک، بازاریابی چیست؟ یک مدل جدید موفق یا پذیرفته شده، که درمورد پویایی (و اغلب بی منطقی) بازارهای جهانی، مشتریان دمدمی مزاج و غیرقابل پیشبینی که در تحلیلهای کلاسیک نمیگنجد، الگوهای خرید و پیش بینیهای بازار، افزایش خدمات نامحسوس و، بخشبندی و ترکیبهای جدید بازار، ورای دستهبندیهای صنعتی و قدیمی، افزایش قدرت مشتریان، و ابزار و تکنیکهای جدید بازاریابی تعاملی به کار گرفته شود، هنوز در مقیاس وسیع وجود ندارد یا هنوز در سازمانها و فرایندهای بازاریابی شرکتها از آن تعبیری نشدهاست.